July 31, 2006

برای تو و خویش
چشمانی آرزو می کنم
که چراغ ها و نشانه ها را

در ظلمات مان

ببیند

گوشی

که صدا ها و شناسه ها را

در بیهوشی مان بشنود

برای تو و خویش ؛ روحی

که این همه را
در خود گیرد و بپذیرد

و زبانی

که در صداقت خود

ما را از خاموشی خویش
بیرون کشد
و بگذارد

از آن چیزها که در بندمان کشیده است
سخن بگوئیم
مارگوت بیکل

July 25, 2006

آباد اگر نمی کنی ، ویران مکن مرا


گفته پارانوئید داری !؟ ...
اولش عصبانی شدم و فوری خواستم جوابش رو بدم...؟
به کاوه گفتم : کاوه پارانوئید دقیقاً یعنی چی ؟
...
بعد یکم دردم اومد ...
بعد سعی کردم بهش فکر نکنم ...
بعد دیدم دیگه نمی تونم بنویسم
رفتم ببینم کی بود و از کجا بود ... !؟
نمی دونم ،احتمالاً از همین پورت کوکیتلام خودمون بود؛ شایدم یه آشنا ...
بعد یکم بیشتر دردم اومد ...
نمی دونم، بقول بعضی ها :؟
It's not a big deal ?!
...
اما ...
اما از اون روز دیگه نتونستم بنویسم ...
؟

July 15, 2006

عکس از: Henry Imler


پ. ن. یعنی هیچ کس هیچ کامنتی نداره بگذاره !؟!؟!؟!؟یعنی هیچ کس نیست که یک کلمه بخواد راجع به این جنگ احمقانه و وحشیانه حرفی بزنه؟!؟!؟ بقول "آبی کوچه آرامش" در تمام تحليلهاي سياسي و اخبار به همون تعداد دفعاتي كه اسم لبنان-اسرائيل گفته ميشه ,‌اسم ايران هم برده ميشه ...اون وقت اینجا یک نفر از این 60-50 نفری که هر روز این وبلاگ رو چک میکنن حال ندارن یک کامنت بگذارن ؟!،آخه وقتشون رو باید صرف چیزای مهمتر بکنن...

بقول مامانم :از ماست که بر ماست ...!؟

July 13, 2006

همیشه اون حرفی رو که می خوای بشنوی ،نمی شنوی
همیشه راهی برای بازگشت نیست
همیشه حرفی برای گفتن نیست
همیشه همۀ درها به روی من و تو باز نیست
همیشه قدرت تصمیم گیری به عهدۀ من و تو نیست
همیشه زندگی به یه شکل نمی مونه
همیشه تو این سن نمی مونی
همیشه این قدر وقت نداری
همیشه...؟

July 10, 2006

VIVA ITALIA

پ. ن . توصیه می کنم عکس هایی رو که پویا دیروز گرفته حتماً ببینین؛ وبلاگ " من و ونکوور"؟

July 06, 2006

نمی شود کاری کرد


؟( در صدمین سالگرد "ساموئل بکت " نمایشنامه نویس ایرلندی)؟
در نمایشنامه "آمد و شد" تنها در 3 دقیقه داستان دوستی و خیانت روایت می شود
لو،مای و سو، هر یک اسرار دیگری را در غیاب هم فاش می کنند ، در بیان این مفهوم که دوستی بزرگترین دسیسه ؛ و خیانت بزرگترین نشانۀ دوستی است.
در نمایشنامۀ "نفس" تنها صدای آخرین نفس آدمی درآخرین دم حیات به گوش می رسد.
بکت می نویسد : هیچ چیز مسخره تر از بدبختی آدمی نیست .
شخصیت های نمایشنامه های بکت با شخصیت های اساطیری خویشاوندند . بکت سیزیفی را نشان می دهد که سنگ روی پایش افتاده و او را از پا انداخته است . پرومته پس از مرگ عقاب و ایوبی که از صبر و انتظار در حد یک دلقک فروکاهیده است .
نمایشنامۀ معروف " در انتظار گودو" با این جمله آغاز می شود: "نمی شود کاری کرد".

به دلیل تنبلی مفرط فرصت نشد زودتر در این مورد مطلبی بنویسم.
نیازی به گفتن نیست که در سایت های معتبر ادبی مطالب بسیار ارزنده و خواندنی در مورد آثار و شخصیت بکت منتشر شده است .؟



پ. ن خوب دیگه کاوه خان هم لطف فرمودن و بالاخره یه مطلب اینجا گذاشتند!؟

July 04, 2006



هوررررررررررررررررررررررررا
خیلی خوشحالم ،
تازه الان تونستم بازی رو ببینم

به همۀ طرفدارای ایتالیا تبریک می گم 1000 تا

خدائیش اصلاً توقع نداشتم که بتونه آلمان رو بزنه،
آخیش ،یکم دلم آروم شد (بعد از باخت آرژانتین عزیزم)
؟