November 21, 2004

عسل بانو :

شرابی نيست, شمعی نيست , جمعی نيست

ازين باغ و ازين بستان

پريشان خاطری مانده ست و يار مهربان رفته ست

تهمتن رفته از شهنامه و اينجا

به چشم بسته هر سهراب بيند خواب مرهم را

بيا حافظ .تو ای باقی

به رحمت شو مرا ساقی

که تنها مانده ای از بی شمار عاشقانم من

به دلداری فرودآ از فراز امشب

به غربتگاه من با من بساز امشب



No comments: