January 15, 2005

مهاجرت

به خاطر سالگرد مهاجرت

آن که سفر میرود سفر نمیرود مگر آن که وطن نیز با او برود
در طول سفرازحفره های ذهن، ذهن در به در
به وطن نگاه میکند.در بازگشت آن نیست. دیگرآن نیست و این تاسف ندارد. چرا که
تو وطن خویشی، مشت خاکی سیم پیچی شده درتنگاتنگ یار و دیار، یاد و یادگار
.گلوله ای به حال فشرده تر و فشرده تر شدن، تا کی؟
تا آن که ناگهان همه چیز به یک چشم به هم زدنی از هم به پاشد. خواه در زمین و خواه در آسمان
در هر جا و درهر زمان ممکن ، تا به چیزی بپیوندی که پس ازآن دیگر وجود ندارد.
( بر گرفته از نوشته دکتر رضا براهنی در شهروند)


No comments: