January 31, 2006

مامان گلی


دقیقا 2 سال شد.
2 سال از اون روزی که من و کاوه بالاخره تن به این سفر دادیم
.
دیروز نشستم و همه عکسهامونو برای بار هزارم مرور کردم.
تک تکشون برام کلی حرف داشت .کلی خاطره بود.
دلم برای تک تک دوستام, تک تک بچه هایی که باهاشون خاطره داشتم تنگ شده
هنوز خاطره شب آخر قشنگ جلو چشمامه!؟
با همه کلی گفتیم و خندیدیم و گریه کردیم ...
ساز زدیم و خوندیم و بازم گریه کردیم....
و من اون شب با چه سختی سعی می کردم به هیچی فکر نکنم
به هیچی
نه به فردایی که برابر روم بود!؟
نه به گذشته ای که پشت سرمی گذاشتم!؟
به هیچی فکر نکردن اونم تو اون لحظه چه طعم تلخی داشت !
تلخی ای که بعد از گذشت"
2 سال "تا به امروز ,جرات دیدن فیلمش رو ازم گرفته !!؟

این چند روز همش آهنگ "مامان گلی" فرشید امین رو گوش می کنم.
واسه مامان گلی خودم

که هیچ گلی بوی وفای اونو نداره

کنارعطرعشقش حتی اقاقی کم میاره....؟

January 30, 2006

به مناسبت دومین سال این سفر طولانی

سفر ادامه دارد و من از دريچه ي ترن
به كوه ها و دشت ها سلام عاشقانه اي
كه جويبار جاري و
جوان روشني ست

در كوير پير سوختن

روانه مي كنم

لطافت هواي بامداد را

ز گيسوان دختري كه از ميان پنجره

فشانده موي نرم خويش را به دوش باد

روايتي رها و عاشقانه مي كنم

سفر ادامه دارد و بهار با تمام وسعتش

مرا كه مانده ام به شهر بند يك افق

به بي كرانه مي برد

و من به شكر اين صفا واين رهايي

رهاتر از خدا

تمام بود خويش را

كه لحظه اي ست از ترنم غريب سيره اي

نثار بي كراني تو مي كنم

زمان ادامه دارد و سفر ...
؟

January 28, 2006

برف نو, برف نو ,سلام, سلام
بنشین ,خوش نشسته ای بر بام
پاکی آورده ای , ای امید سپید
همه آلودگیست این ایام
.................................
................................گام ما حاصل آن زمان آمد
................................که طمع بر گرفته ایم از کام
................................خام سوزیم ,الغرض, بدرود
................................تو فرودا, برف تازه, سبکبار

کاملش اینجاست با صدای زیبای احمد شاملو

January 24, 2006

بسوده ترین کلام است
.....................دوست داشتن

آن نابسوده را
..............که بر زبان ماست
................................کجا آموخته ایم؟



آه ای یقین گم شده ای ماهی گریز

در برکه های آینه لغزیده تو به تو!
؟

من آبگیر صافیم اینک! به سحر عشق


از برکه های آینه راهی به من بجو!




.( نقاشی از سهراب سپهری)
؟

January 11, 2006

نشان تو در شعر















وقتی در سطر سوم شعرم
دیدم که واژه ها تهی از تو
از چله کمان خیالم گذشته است
و هیچ واژه ای
و هیچ سطر شعری
دیگر نشانی از تو ندارد
غیظم گرفت از این که این همه واژه
بی هیچ نقش روی تو
از خامه خیال
بر بستر سپیدی کاغذ فرو چکید

شعری که بی نشان تو باشد
....................................نگفتنی ست

January 02, 2006

از کتاب مائده های زمینی نوشته آندره ژید


هر احساسی ناشی از حضوری نا متناهی ست .
ناتانائیل , خدا را با خوشبختی ات مسنج
و هرگز گذشته را در آینده باز مجوی
به غروب چنان بنگر که بایست روز در آن بمیرد
...