January 11, 2006

نشان تو در شعر















وقتی در سطر سوم شعرم
دیدم که واژه ها تهی از تو
از چله کمان خیالم گذشته است
و هیچ واژه ای
و هیچ سطر شعری
دیگر نشانی از تو ندارد
غیظم گرفت از این که این همه واژه
بی هیچ نقش روی تو
از خامه خیال
بر بستر سپیدی کاغذ فرو چکید

شعری که بی نشان تو باشد
....................................نگفتنی ست

9 comments:

Anonymous said...

khily gashang bood, makhsosan Aksi ke entekhab kardin.

Anonymous said...

سلام . واقعا كه شعري كه بي نشان يار باشد حتما نگفتني است . انصافا شعر زيبايي سروده ايد غیظم گرفت از این که این همه واژه
بی هیچ نقش روی تو
از خامه خیال
بر بستر سپیدی کاغذ فرو چکید

پرشین said...

در ذهن هر کلام اگر رد پای عشق نمانده است ... کتابی نخواندنیست ... خیلی قشنگ بود، کوتاه و گویا

Anonymous said...

غیظم نه غیضم

Anonymous said...

شعری که بی نشان تو باشد
........نگفتنی ست

Anonymous said...

هر انديشه‌اي اگر در قالب هنر نگنجد ماندني نيست. مقام معظم رهبري

Anonymous said...

لينكتو گذاشتم تو وبلاگم اگه تو هم منو بلينكي ممنون ميشم

Anonymous said...

ممنون از اينكه لينك منو گذاشتي ولي حدس مي زنم هنوز منو به جا نياوردي

Anonymous said...

در مورد اون كامنت هم، قصدم فقط مطايبه بود