February 23, 2005

عسل بانو :

با تشکر از پرشین عزیز که این شعر رو برامون فرستاد:

سلام !
حال همه ما خوب است ؛
ملالي نيست جز گم شدن گاه به گاه خيالي دور ،
كه مردم به آن شادماني بي سبب مي گويند ؛
با اين همه عمري اگر باقي بود
طوري از كنار زندگي مي گذرم
كه نه زانوي آهوي بي جفت بلرزد و
نه اين دل ناماندگار بي درمان!

تا يادم نرفته است بنويسم :
حوالي خوابهاي ما سال پر باراني بود
مي دانم هميشه حياط آنجا پر از هواي تازه باز نيامدن است
اما تو لااقل ، حتي هر وهله ، گاهي ، هر از گاهي
ببين انعكاس تبسم رؤيا
شبيه شمايل شقايق نيست !
راستي خبرت بدهم
خواب ديده ام خانه اي خريده ام
بي پرده ، بي پنجره ، بي در ، بي ديوار ... هي بخند !
بي پرده بگويمت
چيزي نمانده است ؛ من چهل ساله خواهم شد
فردا را به فال نيك خواهم گرفت
دارد همين لحظه يك فوج كبوتر سپيد
از فراز كوچه ما مي گذرد
باد بوي نام هاي كسان من مي دهد
يادت مي آيد رفته بودي
خبر از آرامش آسمان بياوري ؟

نه ري را جان
نامه ام بايد كوتاه باشد
ساده باشد
بي حرفي از ابهام و آينه ؛
از نو برايت مي نويسم :
حال همه ما خوب است ؛
اما تو باور مكن !

سيد علي صالحي

1 comment:

Anonymous said...

trytrytryt