کلی حرف دارم برات که نگفتم
اونقدر که تاریخ مصرف خیلی هاشون تموم شد ...؟
یاد اون قطعه شعری افتادم که موقع خداحافظی برام خوندی : حرفهای ما هنوز ناتمام ؛ تا نگاه می کنی وقت رفتن است ...؟
دیگه "دلم" برات تنگ نمی شه ؛ اونم عادت کرده به رفتن ها؛ نبودن ها ؛ ...
دل هم خو کرده به این" گذشت زمان" و غرقه "نبض زندگی"که تو رو توی هر لحظه اش با خودش می کشونه و جلو می بره و
"فراموشی" که وقتی مادر بزرگ مرد , گفتن از نعمتعهای بزرگ خداست
اما انگار خدا من روکه می آفرید "فراموش" کرد اون رو به منم بده ...؟
* دلم واسه بچۀ درون خودم خیلی تنگ شده ؛ یه چند وقته بهونه نمی گیره !؟
انگاری گمش کردم !؟
شایدم باهام قهرکرده!؟ ...؟
اونقدر که تاریخ مصرف خیلی هاشون تموم شد ...؟
یاد اون قطعه شعری افتادم که موقع خداحافظی برام خوندی : حرفهای ما هنوز ناتمام ؛ تا نگاه می کنی وقت رفتن است ...؟
دیگه "دلم" برات تنگ نمی شه ؛ اونم عادت کرده به رفتن ها؛ نبودن ها ؛ ...
دل هم خو کرده به این" گذشت زمان" و غرقه "نبض زندگی"که تو رو توی هر لحظه اش با خودش می کشونه و جلو می بره و
"فراموشی" که وقتی مادر بزرگ مرد , گفتن از نعمتعهای بزرگ خداست
اما انگار خدا من روکه می آفرید "فراموش" کرد اون رو به منم بده ...؟
* دلم واسه بچۀ درون خودم خیلی تنگ شده ؛ یه چند وقته بهونه نمی گیره !؟
انگاری گمش کردم !؟
شایدم باهام قهرکرده!؟ ...؟
1 comment:
faraamooshi....
age nabood vaghean chi be saremoon miyoomad????
leh mishodim,leh...mese gojefarangi zire charkhe tereyli!!!!!!!!!!!
Post a Comment