July 12, 2009

موو آن کردم
درد داشت
خسته ام کرد
...
می خوام شروع کنم ، از اول ...
می خوام دوباره زندگی کنم ؛ به سبک خودم ... واسه خودم
تو یه کتابی چند روز پیش خوندم : پیری رو همیشه از خودت دور می دونی ؛ اما تو چهل سالگی یهو می بینی هنوز همون دختر بچه پونزده ساله ای هستی که فقط یه کم دور چشمات چروک شده وموی سفید داری و دیگه نمی تونی پله ها رو سه تا یکی کنی و.... از همه بد تر بار خاطره هاست که رو دوشات سنگینی می کنه ... !؟

خاطره ها،
خاطره ها،
...
زمان لازم دارم ؛ ... خیلی

2 comments:

Anonymous said...

az chi ya ki move on kardi?

!! said...

good to hear that...