October 12, 2005

اینم از سمیرای عزیزم:


نگاه کن به این انزوا نخند نرو
ما را به بر نگاهت نبند, نرو
نگو چشمهای تو بی اعتناست نگو

ببین که ناز تو را می خرند نرو
آهای عزیز آن غصه ها که می گفتی
شبی همیشه از دل ما می روند نرو
نخواه بی تو بمانم شب بدون ستاره
دل ما را به دل جاده ها نبند نرو
و من به خانه نخواهم رفت خانه بدون چراغ
تو را به جان عزیزت دلپسند ,نرو
کسی نگفت تو خوبی , نباش , باور کن
کسی نخواست بخندی. نخند ,نرو
تو را ندیده پسندیدیم بهانه نگیر
نگو به من که به من دل نبند ,نرو

No comments: