December 28, 2005

نوشتن


کیست آن که به پیش می‌راند قلمی را که بر کاغذ می‌گذارم در لحظه‌ی تنهایی؟ برای که می‌نویسد آن که به خاطر من قلم بر کاغذ می‌گذارد؟ این کرانه که پدید آمده از لب‌ها، از رویاها، از تپه‌یی خاموش، از گردابی، از شانه‌یی که بر آن سر می‌گذارم و جهان را جاودانه به فراموشی می‌سپارم.

کسی در اندرونم می‌نویسد، دستم را به حرکت درمی‌آورد سخنی می‌شنود، درنگ می‌کند، کسی که میان کوهستان سر سبز و دریای فیروزه‌گون گرفتار آمده است.او با اشتیاقی سرد به آن‌چه من بر کاغذ می‌آورم می‌اندیشد.در این آتش داد همه چیزی می‌سوزد با این همه اما، این داورخود قربانی است و با محکوم کردن من خود را محکوم می‌کند.
به همه کس می‌نویسد هیچ کس را فرا نمی‌خواند برای خود می‌نویسد خود را به فراموشی می‌سپارد و چون نوشتن به پایان رسد دیگر بار به هیات من درمی‌آید.

2 comments:

Anonymous said...

سلام همسايه ! هر دو يكي هستيد فقط قلم به انسان تقدسي ميدهد كه شايسته تكريم است !

Anonymous said...

در درون سينه ،‌ مست بی پروايی ست ، رند آشوبگر شيدايی ست ، کز سر سوز درون ، تا به سر حد جنون شعر و غزل می خواند ... گاه بی حرف سخن می گويد ، و گهی مستانه ، با طنينی شيوا نام تو را می خواند ... گاه با چشم اشارت کندم کای همراز ، بنويس ! که تويی خسته دلم را دمساز ... تويی امروز حکايتگر راز ...