November 17, 2006

صدای پای بارون

عاشق این عکسشم
گذاشتم بک گراند کامپیوترم
صبح به صبح که روشنش می کنم ؛ بهش می گم : صبح به خیر
هر وقت هم که نگام به نگاش می خوره ، کلی نگاش می کنم و ناخود آگاه منم لبخند می زنم .
گاهی هم که خسته ام ؛ می شینم و باهاش حرف می زنم ...؟

3 comments:

Anonymous said...

اگر اتفاقي كه افتاده همون طوري باشه كه تو سايت بي بي سي نوشته و فارغ از هر گونه حس همدردي اين يارو حقش بوده.ب قول شاعر: تا نباشد چوب تر فرمان نيارد گاو و خر. بالاخره بايد احترام به قوانين و پاسخگو بودن رو يه جوري تو مغز اين آدما فرو كرد تا بفهمن قانون قانونه و همه جا مملكت خودشون نيست كه هر غلطي بخوان بكنن.

پرشین said...

Asal e aziz etefaghan ma hamin dirooz be yade Nazi budim o raje behesh ba ham harf mizadam! ishalla hamishe shad bashe o zendegie khoobi dar kenare Farhad e aziz dashteh bashe

Anonymous said...

سلام عسل جان
ممنون از کامنت مهربونت. شعرای من هر چقدر هم خوب باشه به پای نوشته های قشنگ تو نمیرسه.
عکسی که توی این پستت گذاشتی خیلی چهره ی مهربون و آرومی داره حدس میزنم خواهرت باشه. امیدوارم که همیشه شاد باشید