December 11, 2006


انکار نمی کنم که حرفی تازه برایت ندارم
حالم خوب است
و از شنیدن هر ترانۀ مغموم ؛گریزان
خو کرده به سراشیبی ِهفت و هشت ِزندگی
کنار پنجرۀ اتاقکم نشسته ام و صفحات جدید زندگی ام را پر می کنم
پرمی کنم از لبخند ،
از باغچۀ باران ،
از چکامۀ دریا ،
از کرانۀ حسی غریب ،
اززندگی و هر آنچه جاریست ،
و ازتو ...ئ

پ،ن ؛ مرسی از پویای مهربون که بهم یاد داد چطور اون بالا رو عوض کنم

4 comments:

پرشین said...

oon bala kheyli khoshgel shode khanoom!

سطرهای پنهانی said...

مرسی پرشین جان,همیشه با مانتهای مهربونت خوشحالم کردی...

Azadeh said...

inja che ghad khoshgel shode :)

Anonymous said...

وای اینجا چقدر خوشگل شده. اون گل رو که زده بودی دیدم ولی این یکی خیلی قشنگتره. دیر رسیدم چون پینگ نکرده بودی. در ضمن شعرتم خیلی قشنگه . به آدم یه نیروی تازه میده