December 12, 2006

Jacques Brel - Ne Me Quitte Pas






و من مرواریدهای باران را به تو خواهم بخشید

5 comments:

Anonymous said...

وای خیلی با احساس میخونه ، خیلی قشنگ بود

Anonymous said...

عسل جانم ممنونم . امیدوارم که تو هم دلسرد نشی و بنویسی . میدونم چی میگی! ولی تو کار خودتو بکن این هنری که تو داری حیفه بخاطر نظر این و اون ثبت نشه. من که این چیزا برام مهم نیست همیشه حرف دلمو توی بلاگم مینویسم. متاسفانه ما ایرانی ها یه خاصیت بد داریم و اونم اینه که مرزای همو نمیشناسم ، نمیدونیم به هر کس باید فقط تا یه حدی نزدیک شد ولی فقط تا یه حدی! هر کسی این حق رو داره که توی دنیای خودش هر کاری خواست بکنه و به هیچ کس اجازه نده وارد این مرزای کوچیش بشه. البته نبایدم در این کار زیاده روی کرد میدونم. ولی من اینو اینجا یاد گرفتم ایران که بودم اینقدر راحت نبودم و دخالت تو کارام زیاد بود حالا هر چند که با نظر دوستانه هم بود. دلسرد نشو و بدون که همه از نوشته هات لذت میبرن. به نظر من اصلا غمگین نیستن بلکه واقعیت زندگی ان و احساس یه آدم رو بیان میکنن. امیدوارم که تو هم حالا حالا ها به نوشتن ادامه بدی که وبلاگستان همچین آدمایی رو نیاز داره

كوهمرد عاشق said...

خيلي قشنگ بود . هرچند كه با اين اينترنت سرطان ايران ديدنش خيلي صبر مي خواست.

كوهمرد عاشق said...

كجايي شما ؟ ما يادداشت جديد مي خواهيم !

Anonymous said...

شما رو به ادامه بازي دعوت مي كنم