February 06, 2009

« من »

چند روزه دارم دنبال واژه ای می گردم واسه توصیف حس الانم واسه خودم !
مثل « تموم شدن »
نه‌ ، مثل « پوست انداختن »
هر کی میگه چطوری؟ می گم: دکمه پاز رو زدم واستادم تماشا !!
تماشای خودم از بیرون، کار سختیه ، یعنی وحشتناکه !!!
باورم نمی شه ، این منم !؟ چقدر عوض شدم؟!؟!
از ٍکی ؟

چطوری؟

چرا؟؟؟؟؟

5 comments:

پرشین said...

مهربانی را بیاموزیم
فرصت آیینه ها در پشت در مانده است
روشنی را می شود در خانه مهمان کرد
می شود در عصر آهن آشناتر شد
،سایه بان از بید مجنون
... روشنی از عشق
می شود جشنی فراهم کرد
می شود در معنی یک گل شناور شد
مهربانی را بیاموزیم
موسم نیلوفران در پشت در مانده است
موسم نیلوفران، یعنی که باران هست
یعنی یک نفر آبی ست
موسم نیلوفران یعنی یک نفر می آید از آن سوی دلتنگی
می شود برخاست در باران
دست در دست نجیب مهربانی
می شود در کوچه های شعر جاری شد
دست های خسته ای پیچیده با حسرت
چشم هایی مانده با دیوار رویاروی
چشم ها را می شود پرسید
یک نفر تنهاست
یک نفر با افتاب و آسمان تنهاست
در زمین زندگانی
آسمان را می شود پاشید
می شود از چشم هایش ... چشم ها می شود آموخت
می شود برخاست
می شود از چارچوب کوچک یک میز بیرون شد
می شود دل را فراهم کرد
می شود روشن تر از اینجا و اکنون شد
... جای من خالیست
... جای من در عشق
... جای من در لحظه های بی دریغ اولین دیدار
جای من در شوق تابستانی آن چشم
جای من در طعم لبخندی که از دریا سخن می گفت
جای من در گرمی دستی که با خورشید نسبت داشت
جای من خالیست
من کجا گم کرده ام آهنگ باران را؟
من کجا از مهربانی چشم پوشیدم؟
... می شود برگشت
می شود برگشت و در خود جستجویی داشت
در کجا یک کودک ده ساله در دلواپسی گم شد؟
در کجا دست من و سیمان گره خوردند؟
می شود برگشت
تا دبستان راه کوتاهی ست
می شود از ردّ باران رفت
می شود با سادگی آمیخت
می شود کوچکتر از اینجا و اکنون شد
می شود کیفی فراهم کرد
دفتری را می شود پر کرد از آیینه و خورشید
در کتابی می شود روییدن خود را تماشا کرد
من بهار دیگری را دوست می دارم
جای من خابیست
جای من در میز سوم، در کنار پنجره خالیست
جای من در درس نقاشی، جای من در جمع کوکب ها
جای من در چشم های دختر خورشید
جای من در لحظه های ناب
جای من در نمره های بیست
جای من در زندگی خالیست
می شود برگشت
اشتیاق چشم هایم را تماشا کن
می شود در سردی سرشاخه های باد
چشن رویش را برافروزیم
دوستی را می شود پرسید
چشم ها را می شود آموخت
مهربانی کودکی تنهاست
مهربانی را بیاموزیم
مهربانی را بیاموزیم
مهربانی را بیاموزیم

پرشین said...
This comment has been removed by the author.
Anonymous said...

همه عوض میشن کاریشم نمیشه کرد فقط مهم اینه که ببینی این تغییرات مثبت بوده یا منفی؟

Anonymous said...

کاش می دانستیم که هیچ پروانه ای پریروز پیلگی خویش را به خاطر نمی آورد.
پروانه شدی و پیله پاره کردی.
خوش باشی

Anonymous said...

اين مدت كه ما نبوديم چقدر فعال بودي