
ممنون آزاده جون از تشویقت
اين همه بی قراری را با خود اين شب |
از کجا آورده است؟ |
آن سوی پنجره |
نبض زمين |
زير پوست شب |
تند می زند |
اين سو |
قلب من |
قفس سينه را |
بر نمی تابد |
از تقلای آهنگ و شراب هم |
کاری بر نمی آيد |
به کنار پنجره می روم |
به شب می گويم |
بی تابی من از تو |
تاريکی تو از من.. |
و یک به یک به باد می دهم ورقهای شعر سپیدم را
تا در گوش شقایقها دلتنگی شان را زمزمه کنند.)
چند وقتیه یه دوست خوب به تعداد دوستای خوبی که داشتم اضافه شده که بقول خودمون خیلی باهاش حال می کنم
حیف که دارن از اینجا می رن
آره ... بازم فاصله.....!؟
یک نفر تنهاست |
|
یک نفر با آفتاب و آسمان تنهاست |
می شود از چشمهایش نور پاشید |
جای من خالیست |
جای من در عشق |
جای من در لحظه های بی دریغ اولین دیدار |
جای من در گرمی دستی که با خورشید نسبت داشت |
جای من خالیست |
می شود از رد باران برگشت |
می توان با سادگی آمیخت |
می شود کوچکتر از اینجا و اکنون شد |
من بهار دیگری را دوست دارم |
اشتیاق چشمهایم را تماشا کن |
چشمهایم بی تو هرگز نخواهد خندید |
|
با تشکر از یلدای عزیزم که به من اجازه داد شعرش رو اینجا بیارم |