اما نیستی تا اضطراب جهان را در کنار تو در ترانه ای کوچک خلاصه کنم
اما نیستی تا شب تشویش هر شب خویش را در اشتعال گریه ها و گورها روشن کنم
اما نیستی تا در دهان داس برویم و در پریشانی شعله پرپر شوم
اما نیستی .... (خدایا این بغض بی قرار که فرصت نمی دهد) !؟
No comments:
Post a Comment