January 22, 2007

چرخ و فلک

می نویسم ،یک بار دیگه از تو و این روز ها ؛از زندگی و دغدغه هاش ،از خستگی ، از شادی ها ، مهمونی رفتنها ، از لحظات نابی که به ندرت گیرت میاد ، ازدرس و مشق ، از ناامیدی ها ، از شادی های بی سبب ( به قول پرشین) ، از کار، از سکوت هام وقتی پر ِحرفم ، از شعر نخوندن هام؛ از دور زدن هام ؛ از بی حوصلگی هام ، از نقشه های عملی نشده هام ، از آرزوهای کوچیک و دوست داشتنی ،از تو از خودم و ووو

من یه استعداد عجیبی در خود آزاری دارم که شاید جالب تربود که تو بازی یلدایی اعترافش می کردم:
من وقتی طبق برنامه هام جلو نمی رم و حالا به هر دلیلی تنبلی می کنم ؛ خودم خودم رو تنبیه می کنم و یه کاری که مورد علاقه ام باشه رو از خودم محروم مب کنم !! باور کنین،
البته این درس عبرت نمی شه ها !؟ اما خودش باعث می شه کمتر دچار عذاب وجدان شم ،
البته این یه بدی هم داره ،که در این شرایط به شدت احساس نارضایتی می کنم ، چون نه اون کاری که "باید"رو انجام دادم ؛ نه اونکاری که دوست داشتم رو انجام دادم ؛
واسه همین 2 جانبه احساس کسالت و بدی می کنم ؛اما کاریش نمی شه کرد ؛نه اون طرف رو می تونم درست کنم (بعنی خودمو)که ؛نه می تونم از دست عذاب وجدان خلاص شم و لذت زندگی رودر نهایت پررویی ببرم !

حالا وبلاگ ننوشتن منم بکی از همون کارایی که دوست دارم و خودم خودم و هی محروم می کنم ، حالا نه محرومیت به اون شکل ؛
اما دیگه اون حس رو واسه نوشتن ندارم ، واسه همین ترجیح می دم هیچی ننویسم ،تا بیام مثل الان پرتو پلا بگم

اینم که نوشتم بخاطر تو بود...؟

3 comments:

Anonymous said...

گر نکوبی شیشه ی غم را به سنگ
هفت رنگش میشود هفتاد رنگ
هفت رنگش میشود هفتاد رنگ

http://www.iransong.com/song/18917.htm

Anonymous said...

چرا تو زندگيت يه تغيير به وجود نمي آري

Anonymous said...

AMIR KHAN :MASALAN CHEJUR TAGHIRI??