اعتراف می کنم بعد از اون سالی که واسه کنکور درس خوندم ،هیچ وقت اینجوری که این 1 سال مجبور شدم ؛درس نخونده بودم
حالا نه زینبی هست که پروژه رو به امید اون بگذارم شب آخر ،نه هانیه هست که با هم قرار بگذاریم درس بخونیم ،
ترم اول که شروع کردم ؛ واسه اینکه تشویق شم و نترسم، کاوه بیچاره پا به پای من میخوند که بتونه واسه پروژه ام کمکم کنه و البته همون باعث شد واسه ترم بعد استعفا داد ... و"علی موند و حوضش "که می گفتن حکایت حال و روز من بود...
اگر طول دانشگاه ایران اینجوری درس خونده بودم حتماً رقیب قابل توجه ای واسه زینب بودم
حالا اینا رو نگفتم که پرشین خان یاد دوران دانشگاه بیفته و باز من بیچاره رو دست بیاندازه ها !اولتیماتوم بدم از حالا ...؟
تازه اون موقع نه کار می کردم , نه کار خونه انجام می دادم , نه خرید و این حرفا ...
واقعا ً که آدم قدر وقتی که داره نمیدونه ، فقط وقتی مجبور شه راندمان کاریش بالا می ره
البته منظورم خودمه ها...!
یادمه معلم کلاس کنکورمون می گفت :امسال واسه اونا که واقعا ً می خوان دانشگاه قبول شن ،تنها سالیه که تو کل دوران زندگیشون از وقتشون بهترین و بیشترین استفاده رو می کنن ،خیلی ها تا وارد دانشگاه می شن فکر می کنن ، خوب حالا دیگه وقته استراحته...
در مورد من که این حرف کاملا ً صادق بود ؛ شما ها رو نمی دونم ...؟
پ.ن. اگر یه عکسی دارین که طرف داره یکی تو سر خودش می زنه ،یکی تو سر کتاباش ؛ لطفا ًبرام بفرستین تا واسه این پستم استفاده کنم
:)
حالا نه زینبی هست که پروژه رو به امید اون بگذارم شب آخر ،نه هانیه هست که با هم قرار بگذاریم درس بخونیم ،
ترم اول که شروع کردم ؛ واسه اینکه تشویق شم و نترسم، کاوه بیچاره پا به پای من میخوند که بتونه واسه پروژه ام کمکم کنه و البته همون باعث شد واسه ترم بعد استعفا داد ... و"علی موند و حوضش "که می گفتن حکایت حال و روز من بود...
اگر طول دانشگاه ایران اینجوری درس خونده بودم حتماً رقیب قابل توجه ای واسه زینب بودم
حالا اینا رو نگفتم که پرشین خان یاد دوران دانشگاه بیفته و باز من بیچاره رو دست بیاندازه ها !اولتیماتوم بدم از حالا ...؟
تازه اون موقع نه کار می کردم , نه کار خونه انجام می دادم , نه خرید و این حرفا ...
واقعا ً که آدم قدر وقتی که داره نمیدونه ، فقط وقتی مجبور شه راندمان کاریش بالا می ره
البته منظورم خودمه ها...!
یادمه معلم کلاس کنکورمون می گفت :امسال واسه اونا که واقعا ً می خوان دانشگاه قبول شن ،تنها سالیه که تو کل دوران زندگیشون از وقتشون بهترین و بیشترین استفاده رو می کنن ،خیلی ها تا وارد دانشگاه می شن فکر می کنن ، خوب حالا دیگه وقته استراحته...
در مورد من که این حرف کاملا ً صادق بود ؛ شما ها رو نمی دونم ...؟
پ.ن. اگر یه عکسی دارین که طرف داره یکی تو سر خودش می زنه ،یکی تو سر کتاباش ؛ لطفا ًبرام بفرستین تا واسه این پستم استفاده کنم
:)
3 comments:
تمام این چند روز داشتم میگشتم واست عکس پیدا کنم ! باید عکس خودمو بذاری که نمونه یه بچهایه که چون قدیما درس نخونده و روفوزه شده الان دارن تنبیش میکنن! من حتی واسه کنکورم اینجوری درس نخونده بودم ! از من یه پله جلوترین . ببین من چه تمبلیم دیگه .
بد اموزیم دارم . واسه اینکه درست بشو نیستم
آره واقعا درکت میکنم منم الان توی همین حال هستم.. البته من دیگه حتی وقت ندارم توی سر خودم و کتابا بزنم سه شنبه اولین امتحانمه و با این درسای مزخرف که همش برنامه نویسی و از این چیزاست اگه بخوام همشو بذارم واسه روز آخر نمی شه... خلاصه دیگه دارم نفسهای آخرم رو هم میزنم که برم توی میدان جنگ الان که فکرشو می کنم در کل من 18 ساله که دارم هر سال امتحان میدم.. چون ایرانم یه چند ترمی دانشگاه رفتم و بعد اومدم.. تو هم حتما وضعت همینه..زندگی بدون امتحان هم رؤیا یی ِ واسه خودش نه ؟ ;)
راستی نمی دونستم تو هم اونجا دانشجو هستی... عجیبه که تا حالا نمی دونستم... در هر حال امیدوارم که برای تو هم همه چیز به خوبی پیش بره و امتحاناتو خوب بدی
1- oon aksi ke khasti ro ke peyda nakardam, vali shayad ina be karet biad:
http://www.roozi.com/video/samad.gif
http://www.sotakbar.akkasee.com/archives/alireza/ketab.jpg
http://www.uaf.edu/rahi/2000/2000PICS/study%20hall/13MVC-001X.JPG
2- bebin khodet sare shookhi ro hey baz mikonia! Vali bahat movafegham tooye keshvar haei ke system tahsili be shiveye british ejra mishe har hafteh bayad ye kari bokoni belakhareh!
3- Rasti oonja haghabe Benapart ro hefz kardi ya na?
4- in title poste ghablit ham masjkook mizane ha! "12" az koja oomadeh?
Post a Comment