April 27, 2006

ترانۀ آرزوهایم


نمی دانم امشب چه خوابی می توانستم ببینم !
چون برخاستم همۀ آرزوهایم عطش داشتند . گوئی آنگاه که خفته بودم آنها صحرائی سوزان را در می نوشتند.
میان آرزو و دل مشغولی آشفتگی ما وزنه ای ست .
ای آرزو ! آیا فرسوده نخواهی شد؟

ای آرزو ترا دنبال خویش به کوه و دشت کشیده ام؛ ترا در کشتزارها تنها گذارده ام ؛ ترا در شهرهای بزرگ ارضاء کرده ام ؛ ارضاء کرده ام بی آنکه سیرابت کنم ؛ ترا در مهتاب شبها شسته ام ؛ ترا در امواج افکنده ام ؛ ترا همه جا گردانده ام ...
ای آرزو! ای آرزو! با تو چه باید کرد؟

آخر تو چه می خواهی ؟ آیا ترا خستگی فرا نمی گیرد؟
...
......................................................................................آندره ژید

3 comments:

Anonymous said...

Be Nazaram az ketabe Maedehaye Zamini Basheh, khily gashnageh Makhsosan Aksi ke Entekhab Kardid.

As you know he is one of the greatest French writer, I like his follwoing quotation that I am sharing with you and your friends:

"Believe those who are seeking the truth. Doubt those who find it."
or
"It is better to be hated for what you are than to be loved for what you are not"

Shad Bashid...

Ashkan
Ashkan.m26@gmail.com

Anonymous said...

اتفاقا دو سه روز پیش معلممون سر کلاس در مورد آرزو و امید و فرق اونا میگفت...نظر اون این بود که امید در مورد چیزایی که میدونی بالاخره بهش میرسی ولی آرزو در مورد چیزایی که میدونی و اطمینان داری بهش نمیرسی و به همین علته که تعداد و وسعت آرزوها بی پایانه...ا

پرشین said...

عسل جان می شه بگی این از کدوم کتاب آندره ژیده؟ راستی اگه "در تنگ" رو هم از آندره ژید گیر آوردی بخونش. محشره