October 03, 2006

زندگی


"مايا و غمي كه با خودش داره ؛ ولي مي‌دانم كه محور زندگيش نخواهد شد"
ن می گه:؟
اين جمله برام جالب بود. مي‌شه آدم يه غم بزرگ داشته باشه ولي سعي كنه که اون محور زندگيش نباشه؛ و مي‌شه كه آدم يه غم كوچيك داشته باشه و اونو بكنه محور زندگيش !!؛ جالب نيست ؟!!؟
راستش وقتي تو كتاباي مختلف مي‌خونم که چقدر احساسات ما بخاطر مواد داخل بدنمونه خيلي گيج مي‌شم؛ شايد آدما كم كم برسن جايي كه وقتي حسي بهشون دست مي‌ده عوض نوشتن، شعر گفتن و تجزيه و تحليل محیط شون برن سراغ بسته‌هاي قرص ببينن كه الان كدوم يكيش رو بايد بخورن

براش نوشتم:؟
گاهی چیزای کوچیک میتونن چیزی رو بهت بدن که چیزای بزرگ نمی تونن؛
گاهی حرفهای ساده اونقدر با ارزشند، که باهمون سادگی شون به دلت میشینن
و این خاصیت زندگیه ...؟
اما از بین این همه انسان فقط عدۀ معدودی درک درستی از این همه دارن و یجور دیگه بهش نگاه می کنن

بگذار، همۀ سعی من و تو این باشه که جزء اون عده باشیم
...

2 comments:

Anonymous said...

سلام
دقيقا همينطوره، خوشبختي در گرو چيزهاي كوچكيه كه بايد در بهترين خاطراتمون جستجو كنيم . اين يك موضوع مهم در زندگي هر كسي هست آيا مثال ملموسي از اون داريد كه بشه اون رو براي ديگران هم توضيح داد
بقول سهراب
مادرم صبحي مي گفت :‌ موسم دلگيري است
من به او گفتم : زندگاني سيبي است ‚ گاز بايد زد با پوست
زن همسايه در پنجره اش تور مي بافد مي خواند
من ودا مي خوانم گاهي نيز
طرح مي ريزم سنگي ‚ مرغي ‚ ابري
آفتابي يكدست
سارها آمده اند
تازه لادن ها پيدا شده اند
من اناري را مي كنم دانه به دل مي گويم
خوب بود اين مردم دانه هاي دلشان پيدا بود
مي پرد در چشمم آب انار : اشك مي ريزم
مادرم مي خندد
رعنا هم

Anonymous said...

چقدر قشنگ گفتی عسل جان، واقعا بعضی وقتا یه چیز کوچیک اونقدر توی زندگیت تاثیر میگذاره که هیچوقت فراموش نمیشه