March 19, 2006


عید که آمد
فکری برای آسمان توخواهم کرد
یادم باشد

روزهای آخراسفند
دستمال خیسی روی ستاره هایت بکشم
و گلدانی
کنارماهت بگذارم
زندگی که همیشه اینجور پیچ و تاب نخواهد داشت
بایستی کنار پنجره
با درخت و باغچه صحبت کنی
پنهان نمی کنم که پیش از این سطرها
"دوستت دارم" را
می خواستم بنویسم
حالا کمی صبر کن
بهارکه آمد
فکری برای آسمان تو و "سطرهای پنهانی " خودم خواهم کرد

این سومین بهاریه که من و عسل اینجا در کانادا جشن می گیریم
یک سال گذشت با کلی خاطرات و تجربیات خوب و گاهی سخت
آمدن بهار و عید رو به همه شما عزیزانی که اینجا سراغ ما می آئید تبریک می گویم
امیوارم سال جدید سال آرزوهای قشنگ شما باشد

1 comment:

پرشین said...

به امیـد موفقیت های بیشتر برای تو -کاوه عزیز - و عسل خانوم گل ... سال نو مبارک دوستان خوب ما / هانیه و پرشین