May 14, 2006


عشق پرواز قناری در باران است ..............
....................
وقتی که توفان

آغاز می شود

وقتی که ستاره از شب می گذرد
و شب
از اندوه
وقتی که فریاد قهوه

...............
خواب را در چشمهای ما

بیدار نگه می دارد

زیبا نیست عشق
.........اگر آمده باشد
عشق زیباست
.............وقتی که
...................
می آید

می آید و بدست دارد
........چتری از خوشبختی
می آید با نیلبکی از شعر و زنبیلی از آتش

چه زیباست عشق

.....وقتی که می رود
که بیاید
و
چه زیبا نیست عشق
................وقتی که می رود
............................که برود
می رود در حالی که
....................نیلبکش را
با خود برده است
می رود پای در گریز و گریز در روبرو
میرود خشم در مشت و مشت در آستین

باری کسی که عاشق بوده است
دوست داشتن را
..............هرگز
.......دوست نمی دارد

3 comments:

Anonymous said...

عسل جونم واقعا نمیدونم تعریف تو از عشق چیه شاید دوست داشتنی که من میگم همون عشقی باشه که تو میگی ولی من با پاراگراف آخرت اکیدا مخالفم..اون عشقی که اول کار پیش میاد نمیتونه دووم داشته باشه و اصلا چیزی جز فشار روانی موقت نیست اما دوست داشتن میتونه تا همیشه ادامه داشته باشه البته این دوست داشتنی که من مورد نظرمه خیلی خیلی عمیقه ما نباید در حسرت چیزی که حتی فیزیک بدنمان تحمل اون رو نداره این گوهر با ارزشو از دست بدیم...این نظر منه گرچه خودمم گاهی قاطی میکنم!!ا

Anonymous said...

الهام جان این حرفو "کیومرث منشی زاده" می زنه ،نه من .راستش نظر من رو اگر راجع به عشق بپرسن می گم بنظر من تنها احساسی که می تونه ارزش این کلمه رو داشته باشه احساسیه که دوام داشته باشه مثل حس مادر و فرزند.بقیه تابع شرایط ،متغیره

Anonymous said...

عشق همان دروغ زيبا بود
از سرمای وجود آن چشم های مست
در قهر غريبانه آن شبهای خمار
بر ساحل بيرحم همان دوستی و عشق به يار
تو بگو بر من که چرا
هيچ کسی کلاغی را در قفسش جای نکرد
و چرا زمزمه عشق از شعر سهراب
به کوچه ای راه نبرد
و چرا هيچ دوستی
آن شعر باز باران با ترانه را
بر سقف خانه خويش تعبير نکرد
تو بگو بر من
که چرا وسوسه عشق
عاشقی را سيراب نکرد
و چرا هلهله دوست
ز من ياد نکرد