قرار نیست اینجا اززندگی بنویسم
قرار نیست اینجا از تو چیزی بنویسم
قرار نیست ازخودم هی برات بگم
قرار نیست از سیاست بگم
قرار نیست از گلهای رز توی گلدون بگم که تشنه هستند و یادت رفته آبشون بدی
قرار نیست از اومدن بهار حرف بزنم
قرار نیست از خرابکاری های اون رئیس جمهور احمق هم حرفی بزنم
اصلاً قرار نیست از اون دنیای بیرون حرفی بزنم
اون مال خودت ، من دیگه لازمش ندارم؛ اینجا راحت ترم
من با تو هیچ قراری نگذاشتم
اصلاً به تو هم دیگه نیاز ندارم
برو
همه برن
قرار نیست همش من بنویسم !؟
قرار نیست که همش من حرف بزنم !
قرار نیست هیچ اتفاقی بیفته
قرار نیست هیچ اتفاقی هم نیفته
بی خودی منتظر نباش
اصلاً همینه که هست
قرار نیست خدا هم از اون بالا بیاد و جواب سوالهای منو بده
من،
من ...
من ؛ اصلاً از همین "من " هم بدم میاد
نه،
عصبانی نیستم
خسته هم نیستم
یعنی هستم
اما اگر تو بپرسی می گم نیستم؛ اگر خدا هم بپرسه همینو بهش می گم
تازه اگر بپرسه ؛
اونم دیگه سکوت کرده
مگه اون به من می گه قرارش چی بود ؟!؟
مگه من می تونم به اون بگم : اصلاً قرارمون این نبود؟!
پس تو هم هیچ قراری با من نداری
از اول هم قراری با هم نداشتیم
اصلاً اونایی که قول و قرار می گذارن , مگه همه سر حرفشون هستن؟!؟
قرار نیست اینجا از تو چیزی بنویسم
قرار نیست ازخودم هی برات بگم
قرار نیست از سیاست بگم
قرار نیست از گلهای رز توی گلدون بگم که تشنه هستند و یادت رفته آبشون بدی
قرار نیست از اومدن بهار حرف بزنم
قرار نیست از خرابکاری های اون رئیس جمهور احمق هم حرفی بزنم
اصلاً قرار نیست از اون دنیای بیرون حرفی بزنم
اون مال خودت ، من دیگه لازمش ندارم؛ اینجا راحت ترم
من با تو هیچ قراری نگذاشتم
اصلاً به تو هم دیگه نیاز ندارم
برو
همه برن
قرار نیست همش من بنویسم !؟
قرار نیست که همش من حرف بزنم !
قرار نیست هیچ اتفاقی بیفته
قرار نیست هیچ اتفاقی هم نیفته
بی خودی منتظر نباش
اصلاً همینه که هست
قرار نیست خدا هم از اون بالا بیاد و جواب سوالهای منو بده
من،
من ...
من ؛ اصلاً از همین "من " هم بدم میاد
نه،
عصبانی نیستم
خسته هم نیستم
یعنی هستم
اما اگر تو بپرسی می گم نیستم؛ اگر خدا هم بپرسه همینو بهش می گم
تازه اگر بپرسه ؛
اونم دیگه سکوت کرده
مگه اون به من می گه قرارش چی بود ؟!؟
مگه من می تونم به اون بگم : اصلاً قرارمون این نبود؟!
پس تو هم هیچ قراری با من نداری
از اول هم قراری با هم نداشتیم
اصلاً اونایی که قول و قرار می گذارن , مگه همه سر حرفشون هستن؟!؟
4 comments:
عسل عزیز با تمام وجود حس می کنم چی می گی. احساس می کنم که دردت چیه. بعضی وقتا حتی خدا هم نمی تونه جواب آدم رو بده چه برسه به بنده خدا. خیلی احساس تلخیه. احساسی که شاید و فقط شاید زمان بتونه از بین ببرتش. هر چند که از بین هم نمی ره و فقط با غباری از غم ها پنهان می شه تا یه باد دیگه در روح آدم بوزه و دوباره همه چی از اول و این بار شدیدتر از سر گرفته بشه
والّا يه پسر عمه دارم
که خودم خيلی باهاش حال می کردم
ادبياتی داشت که فقط خودش داشت
نوشته تو رو خوندم ياد يکی از نوشته های اون افتادم
فکر کنم حس جفتتون يکی بوده
http://blog.360.yahoo.com/blog-9ckT.1s.dLSTK.46hQBoVcE-?cq=1&p=6
يه نگاهی بنداز
asal joon in harfa chie ke mizani in shohare ma ham hey taeed mikone .mage ghararemoon in bood?ba oon chizaee bash va zendegi kon ke bahashoon energy migiri.baghie hichan.hazfan.hadeaghal az zehne to .az zehne man.az zehne har ki ke mikhad shado salem zendegi kone.vali ino ham bedoon ke khoda hichvaght ba hichkas ghahr nemikone.misssssssss you kheili ziad be andaze ye donya
انسان سخنی نگفت
تنها او بود که جامه به تن داشت
و آستینش از اشک تر بود
کاوه ..................
Post a Comment